ایثارگران ثارالله |
مردم از دیدگاه حضرت على(ع) (قسمت اول)-لطف او عام بود،همه کس را چه هم کیش بود و چه غیر آن،مورد عنایت قرار مىداد و براى ستمى که به آنها مىرسید، شدیدا مىرنجید،لذا مىفرمود: «مردم دو دستهاند:یا برادر دینى تو هستند،یا انسانى مانند تو.» «بر اهل ذمه ستم روا مدار.» در پیمان مسیحیان نجران نوشت:«نباید ستم ببینند و نه حقى از آنان پایمال گردد.» از اینکه یک سرباز دشمن توانسته بود خلخالى از پاى زنى یهودى،در شهر«انبار»که محیط مسلمین بود، باز کند و به غارت ببرد،شدیدا ناراحتشده مسلمانان آنجا را عتاب کرد و فرمود: «اگر مسلمانى،پس از این ماجرا به تاسف و اندوه بمیرد،جا دارد،و او را سرزنش نباید کرد.» مردم از دیدگاه حضرت على (ع) (قسمت دوم)ایجاد زمینههاى مشارکت مردم در عرصههاى اجتماعى و سیاسى فرهنگى، تأمین خواستههاى مشروع مردم و دفاع از حقوق اساسى و عمومى مشروع، شاخص زیر بنایى مردم گرایى را شکل مى دهند.یک فرد یا یک نهاد در صورتى مى تواند در ادعاى مردم گرایى خویش صادق باشد که در رعایت محورهاى یاد شده متعهد بوده و تلاش پر بار در گشودن فضاهاى متناسب ابعاد یاد شده انجام دهد. مردم گرایى یک ارزش اجتماعى در جوامع بشرى متبلور است و نهادهاى اجتماعى در تشکیل آن تلاش مى کنند و بلکه فراتر از ارزش اجتماعى یک آرمان، و ایده به شمار مى آید و نهادهاى سیاسى یکى از امتیازهاى خویش را مردم گرایى مى دانند. نهاد دین و نیز رهبران دینى به خصوص انبیا و ائمه علیه السلام مظهر ارزشهاى الهى و انسانى مى باشند و به هیچ ارزشى از ارزشهاى اجتماعى بى تفاوت نمىتوانند باشند. زیرا که دین تبلور ارزشها و شکوفایى استعدادها و رشد و بالندگى است. به همین جهت دین و رهبران دینى با بها دادن به این ارزشها بیشترین تلاش را در این راستا دارند و به لحاظ ارج نهادن به این نوع ارزشها همواره بازتاب آن نیز در جامعه نسبت به آنان مشاهده مىشود، که رهبران دینى انبیا و جانشینان آن محبوبترین و با نفوذترین انسانهاى جامعه مى باشند و گوى سبقت را در جذب قلبها ربودهاند و فروغ نفوذ آنها هر روز فروزانتر از گذشته مىدرخشد. رهبران الهى بخصوص رسول الله علیه السلام بیشترین نفوذ و محبوبیت را دارد و در بین جانشینان وى(دوازده امام) امام على علیه السلام بیش از دیگران مظهر ارزشهاى اجتماعى مى باشد. مردم از دیدگاه على علیه السلامامام على علیه السلام که از لحاظ اندیشه افزون بر اندیشه و تفکر انسانى، متصل به مبدأ وحى الهى مى باشد. از لحاظ دیدگاه و ایده در این راستا نوع گرایى و مردم گرایى خویش را به عنوان یک ایده و ارزش دینى و انسانى مطرح مىنماید. در بخشى از فرمایش خویش به امام مجتبى مى فرماید: فرزندم خود را معیار عمل خویش با مردم قرار ده. آنچه براى خودت خوشایند است بر مردم نیز روا بدار و از آن چه گریزان هستى بر مردم مپسند. همان گونه که ستم بر خویش روا نمى دارى بر مردم نیز ستم مکن. با مردم به نیکى رفتار کن همان گونه که دوست دارى با تو به نیکى رفتار کنند. هر رفتارى که در حق خود بر نمىتابى بر دیگران نیز خوش مدار. آنچه بر خود مى پسندى بر دیگران نیز بپسند. آنچه نمى دانى به زبان نیاور گر چه دانستههاى تو اندک باشد و گفته که نمى پذیرى درباره تو گفته شود به دیگران مگو . و نیز به استاندار مصر مالک اشتر نخعى هنگام گسیل ایشان به آن دیار فرمان مى دهد، با مردم با کمال ملاطفت و مهربانى برخورد کند، با مردم منصفانه رفتار کند: انصف الناس. قلب خویش را پر کن از محبت و رأفت مردم. « و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم » . با مردم به گونه حیوان درنده که دریدن آنان را مغتنم مى داند برخورد مکن زیرا مردم به دو گروهند یا برادر دینى تو و یا همانند تو انسان هستند:فانهم صنفان اما اخ لک فى الدین او نظیر لک فى الخلق. مردم گر چه در باورهاى دینى با تو همگام نبوده و دگر اندیش هستند، لیکن بر خورد تو با آنها باید انسانى باشد.این محور پیام امام همام خطاب به والى مصر و نماینده دولت است . دولت مظهر قدرت و سطوت و قهر و غلبه است و چه بسا در مواردى بى جا از قدرت قهریه و خشونت بهره ورى مى نماید.امام با صدور این پیام این چنین قوه مدیریت جامعه را به عطوفت و مهربانى و تجلى این ارزش فرا مى خواند و بگونهاى این ارزش را متبلور مى نماید که جامعه دینى و غیر دینى را پوشش مى دهد و به صورت فراگیر فرمان مهربانى صادر مى کند. جامعه دینى تبلور مهربانى است و خشونت در نهاد سیاسى اسلام و ارزشهاى اجتماعى دینى جاى پا ندارد. خشونت و شمشیر دین "برابر مردم دین باور و حتى مردم غیر دینى نیست . تیغى که دین به دست رهبران الهى مى دهد براى مبارزه با تباهى و آلودگىهاى واگیر است.نه براى چالش و مقابله با مردم.تیغ دین همانند تیغ یک جراح و پزشک مهربان و آگاه و درد آشنا است.دین الهى هیچ گاه مقابل و رو در روى مردم نیست تا نیازى به شمشیر در استقرار آن باشد. جامعه دینى تبلور صمیمیت و مهربانىهاست که در سایه آن ارزشهاى انسانى و الهى به بار مى نشیند.استقرار دین برخواسته از نهاد فطرت و خواستههاى فطرى و مهر و صمیمیت است نه خشونت که از خشونت " پیوند ساخته نیست. امام على علیه السلام خود مظهر این ارزش است.در تمام زندگى با مردم با ملاطفت و مهربانى و مردم دارى برخورد مى کند.امام به مردم ارزش مى نهد در مقابل حقوق اجتماعى آنان و حقوق اساسى مردم " سخت پر تلاش و حساس است و خود را متعهد در راستاى آماده سازى بسترها براى تأمین حقوق انسانى مردم مى داند. در فراز و نشیب زندگى امام که از تفاوتهاى چشمگیر خانه نشینى تا اوج دوران زمامدارى، این ارزشها متبلور است.در جنگها، صلحها، و موضعگیرهاى امام، تلاش جهت زدودن خشونت از چهره دین و جامعه دینى و بارور نمودن ایجاد ارتباط و انس و صمیمیت مى باشد. امامى که در برابر اشک سوزان یتیم زانو مى زند و در برابر ناتوانى بیوهگان خود را نا آرام و بى تاب مى بیند. و براى به خطر افتادن و امنیت زن یهودى که در تعهد اسلام مى زید، آنچنان آشفته مى شود که مرگ را براى انسان غیرتمند آرزو مى کند. در جنبه عملکرد " امام در طول زندگى به خصوص در دوران زمامدارى خویش این حقیقت را متجلى ساخته است. امام مردم را محور حکومت مى داند و حکومت را در راستاى تحقق ارزشهاى الهى و تأمین خواستههاى مردم شکل مى دهد.هیچ گاه حکومت را تحمیل بر مردم نمى دانست، گر چه از دیدگاه امام که دیدگاه حق است حکومتدارى خویش را از جانب خدا بر مردم مشروع و روا مى دانست.لیکن در استقرار این ارزش هیچ گاه تحمیل را بر مردم روا نمى دانست و در پذیرش حکومت رضایت مردم را زمینه ساز اساسى " باور داشت.بدین سبب بر مشارکت و بیعت مردم با حکومت اهتمام مى ورزید، که حکومت ولو حق مدار باشد اگر مردم خواهان آن نباشند، مستقر و پایدار نخواهد شد. بدین جهت بر رضایت و مشارکت مردم پا فشارى دارد.مى فرماید بیعت مردم باید از صمیم دل و رضایت خاطر باشد: و لا تکون الا عن رضا المسلمین. (5) و نیز مى فرماید: من ایدهام همان خواستههاى مردم است: الا و انه لیس لى امر دونکم. (6) بازتاب این بخش از نوشتار " این پیام را ندا مى دهد که چهره على علیه السلام بخصوص در دوران حکومت دارى یک چهره مردمدار و صمیمى و مهربان است. امام در زندگى فردى و اجتماعى خویش بدور از هر گونه خوشنت، بهرهورى از نیروى قهریه براى تحقق ارزشها مىباشد. امام صمیمىترین زمامدار و مردمىترین حکومت مدار است و در متجلى نمودن این ارزشها از پا نمى نشیند.امام علیه السلام از بکارگیرى اهرم فشار و خشونت در برابر مردم " گریزان است و هیچ گاه حتى ارزشهاى دینى را با قهر خشونت در برابر عموم مردم مستقر نمى سازد . البته باید به این نکته اشاره شود که تلاش براى استقرار مردمدارى ناسازگار با خشونت و بهره ورى از نیروى قهریه در موارد لازم نمى باشد. امام حق مدار در معیارها و مردم مدار در تأمین خواستههاى مشروع مردم است. در عین حال در برابر شاخصهاى فساد و تبهکارى سخت خشن بوده و ریشههاى فساد را با طرفندهاى گوناگون حتى با تیغ جراحى و خشونت ریشه کن مى کند. امام عطوف و مهربان و مردم دار همان امامى است که از شمشیرش خون سران کفر و فساد نفاق مى چکد و بغض کینه وى در قلبهاى تنگ و دیدگان کور آنان موج مى زند. که اگر در جاذبه افراد " سر آمد است " در دافعه نیز الگوى همگان است. محور عطوفت و مردم دارى با محور خشونت در موارد لازم که موارد بسیار اندک هم مى باشد، نباید آمیخته شود و بین این دو ناسازگارى وجود ندارد. همان گونه که خشن و دل سخت معرفى کردن امام چهره واژگون از امام است، نفى خشونت و قهریه از امام همام نیز واژگونى دیگرى است که هر دو ناشى از کژاندیشى و سوء برداشت و نگرش یک سویه مى باشد . چهره على قدردان حضور مردم در صحنههاى اجتماعى و سیاسى است. و این موضوع از این جهت حایز اهمیت است که چهره امام را برخى گریزان از مردم و یا گلایهمند و یا بى تفاوت نسبت به مردم مطرح مى نمایند.این موضعها با چهره عطوف امام ناسازوار است.امام در اظهارات خویش به خصوص در خطابههاى خویش مانند خطبه 27،گاهى از مردم گلایه مى کند، لیکن این اظهارات در فضاهاى خاص است و به هیچ وجه با مردم دارى حضرت ناسازگارى نخواهد داشت. که توضیح بیشتر آن در بخش بررسى روحیات مردم کوفه در همین نوشتار آمده است. با این بیان روشن مى شود که مردم داراى یکى از محورهاى ارزشى در سیره امام به ویژه در حکومتدارى است، که براى همگان الگو است. مردم از دیدگاه حضرت على (ع) (قسمت سوم)1ـ پیرمرد نابینایى که گدایى مىکرد از راه مىگذشت، امیر مؤمنان علیه السلام فرمود : این چیست؟ گفتند:اى امیر مؤمنان، مردى نصرانى است. فرمود: از او کار کشیدید و اینک که پیر شده و از پا افتاده کمک خود را از او دریغ مىدارید!از بیت المال خرجى او را بدهید. 1) 2ـ امام مجتبى علیه السلام فرمود: چون على علیه السلام طلحه و زبیر را شکست داد مردم همه گریختند و در راه بر زن باردارى گذشتند و او از ترس وضع حمل کرد و کودک زنده به دنیا آمد و ندى دست و پا زد و جان داد و پس از او مادرش از دنیا رفت. على علیه السلام و یاران از آنجا گذشتند و آن زن و ودک را دیدند که روى زمین افتادهالند، از حال آنان پرسید، گفتند: او باردار بود و چون جنگ و هزیمت را دید و ترسید و بچه انداخت.حضرت پرسید : کدام یک زودتر مردهاند؟گفتند:کودک پیش از مادر مرده است. حضرت شوهر آن زن را که پدر کودک مرده بود فرا خواند و (بر اساس قانون ارث) دو ثلث دیه را به او پرداخت و براى مادر او(که مرده بود) یک ثلث سهم قرار داد، آن گاه از ارث آن زن مرده از کودک خود که ثلث دیه بود نصف آن را به شوهر داد و باقى را به خویشان آن زن داد، و نیز از دیه آن زن نصف آن را که دو هزار و پانصد درهم بود به شوهر داد و دو هزار و پانصد درهم دیگر را به خویشان آن زن داد زیرا جز همان کودکى که انداخته بود فرزند دیگرى نداشت. و همه این مبالغ را از بیت المال بصره پرداخت نمود. 3ـ طبرى به سند خود از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از فتح مکه خالد بن ولید را براى دعوت نه براى جنگ به سویى فرستاد و قبایلى از عرب به نامهاى سلیم و مدلج و چند قبیله دیگر نیز با او بودند و همگى به غمیصاء ـ که محل آبى بود براى بنى جذیمة بن عامر بن عبد مناة بن کنانه ـ فرود آمدند . بنو جذیمه در زمان جاهلیت عوف بن عبد عوف ابو عبد الرحمن بن عوف و فاکة بن مغیره را که تاجر بودند و از یمن بر آنها وارد شده بودند کشته و اموالشان را گرفته بودند، و چون اسلام پیروز شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خالد بن ولید را فرستاد، وى حرکت کرد تا به آن مکان رسید، چون خالد را دیدند سلاح بر گرفتند، خالد به آنها گفت: سلاح را زمین بگذارید که مردم مسلمان شدهاند. مردى از بنى جذیمه گوید: چون خالد ما را گفت که سلاحها را زمین بگذارید، یکى از ما که جحدم نام داشت گفت: واى بر شما اى بنى جذیمه، این خالد است، به خدا سوگند که پس از فرو نهادن سلاح جز اسارت و پس از اسارت جز زده شدن گردنها نخواهد بود، به خدا سوگند من هرگز سلاحم را زمین نخواهم نهاد. گروهى از قومش او را گرفته، گفتند: اى جحدم، مىخواهى خون ما را بریزى؟ مردم مسلمان شدهاند و جنگ فرو نشسته و مردم در امنیت به سر مىبرند!و او را رها نکردند تا سلاحش را گرفتند و مگى بر اساس حرف خالد سلاحها را فرو گذاشتند آن گاه خالد دستور داد همه را گرفتند و دستهاشان را بستند و تیغ برکشید و به جان آنان افتاد و عدهاى از آنها را کشت. چون خبر به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رسید دستهار ا به آسمان برداشت و گفت، «خداوندا، من به پیشگاه تو از این کار خالد بیزارى مىجویم.سپس على علیه السلام را فرا خواند و فرمود: اى على، به نزد آنان برو و به کارشان رسیدگى کن و امر جاهلیت را زیر پا بنه. على علیه السلام با مقدارى مال که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به او داده بود به سوى آنان رفت و دیه کشتگان و جریمه اموالى را که از آنان تلف شده بود پرداخت حتى پول ظرفى را که در آن به سگ آب مىدادند پرداخت نمود و مقدارى اضافه آمد، على علیه السلام فرمود:آیا هنوز خون و مالى مانده که جریمه آن پرداخت نشده باشد؟ گفتند: نه، فرمود: من بقیه این مال را احتیاطا میان شما تقسیم مىکنم تا اگر موردى باشد که رسول خدا و یا شما ندانسته باشید جریمه آن پرداخت شده باشد. پس از انجام این کار خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بازگشت و او را از ماجرا با خبر ساخت، فرمود: کار درست و نیکویى کردى. آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رو به قبله ایستاد و دستها را به آسمان برداشت و به گونهاى که سپیدى زیر بازوهاى حضرتش دیده مىشد و سه بار عرضه داشت: خداوندا، من به پیشگاه تو از این کار خالد ولید بیزارى مىجویم. 4ـ در خبر آمده که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خالد بن ولید را براى جمع آورى صدقات بنى جذیمه از بنى المصطلق ارسال داشت و خالد به جهت سابقه ریخته شدن خونى که میان او و آنان وجود داشت آنان را دستگیر کرد و عدهاى از آنان را کشت و اموالشان را ربود .چون خبر به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسید دست به آسمان برداشت و گفت: «خداوندا !، من به پیشگاه تو از آنچه خالد کرده بیزارم»، و گریست سپس على را فرا خواند و با مقدارى مال او را به سوى آن قبیله فرستاد و فرمود تا دیه مردان کشته شده و عوض مالهاى ربوده شده آنان را بپردازد. امیر مؤمنان علیه السلام همه آنها را پرداخت حتى پولهایى براى ظروف آب سگها و ریسمانهاى چوپانان داد، و باقى مانده مال را به خاطر ترس زنان و وحشت کودکان و کارهاى دیگرى که شده و خبر داشتند یا نه و براى آنکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راضى باشند به آنان پرداخت نمود. 5ـ در «مصباح الانوار» گوید: یکسال بود که امیر مؤمنان علیه السلام میل خوردن جگر سرخ شده با نان تازه داشت، در یکى از روزها که روزه بود این مطلب را با امام حسن علیه السلام در میان گذاشت و امام آن را تهیه نمود. هنگام افطار که ظرف غذا را نزد حضرتش برد سائلى بر در خانه رسید. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: پسرم، این را براى سائل ببر تا ما در روز قیامت این نکتعه را در نامه عمل خود مشاهده نکنیم که: اذهبتم طیباتکم فى حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها. «شما بهرههاى پاکیزه و لذیذ خود را در زندگى دنیاتان بردید و از آنها کامیاب شدید». 6ـمردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رسید و از گرسنگى شکایت کرد، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به خانههاى همسران فرستاد و همه گفتند: جز آب چیز دیگرى نداریم. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: امشب چه کس از این مرد پذیرایى مىکند؟ على بن ابى طالب علیه السلام گفت: من اى رسول خدا، آن گاه نزد فاطمه علیها السلام آمد و گفت: اى دختر رسول خدا، غذا چه دارى؟ گفت: جز خوراک بچه ها چیز دیگرى نداریم و آن را به مهمان خود ایثار مىکنیم. على علیه السلام گفت: اى دختر محمد، کودکان را بخوابان و چراغ را خاموش کن. فردا صبح که على علیه السلام خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفت و خبر شب گذشته را باز گفت، در همین حال بودند که این آیه نازل شد: و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة « و دیگران را بر خود مقدم مىدارند گر چه خود سخت نیازمند باشند». 7ـ امیر مؤمنان علیه السلام در عهد نامه خود به مالک اشتر رحمه الله مىفرماید: بخشى از اوقات خود را براى نیازمندان و دادخواهان قرار ده که شخصا در برابر آنان خالى از هر اندیشهاى حضور یابى و در یک مجلس عمومى شرکت کنى. در آن مجلس در برابر خداوند که تو را آفریده فروتنى نموده و سپاه و پاسداران و مأموران انتظامى خود را از برابر آنان دور دار تا هر کس مىخواهد سخنى گوید بدون لکنت حرف خود را بزند، زیرا من از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که نه یک جا بلکه بارها مىفرمود: «هرگز امتى به قداست نمىرسد تا آنکه در میان آنان حق ضعیف از قوى بدون لکنت زبان گرفته شود». و نیز بد خلقى و کند زبانى آنها را تحمل کن و تنگ خلقى و بزرگمنشى (خود) را از آنان دور ساز تا خداوند بدین وسیله اکناف رحمت خود را بر تو بگستراند و پاداش طاعتش را بر تو لازم سازد، و آ نچه مىدهى با گوارایى و روى خوش بده و هر چه را دریغ مىدارى با روشى نیکو و همراه با پوزش دریغ دار! [ یکشنبه 90/5/30 ] [ 9:23 عصر ] [ امیر زینلی ]
|
|
[ طراحی : امیر زینلی ] [ Weblog Themes By : hasaninya ] |